سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد دهداری» ثبت شده است

بالاخره قانون مداری یا مصلحت سنجی؟!

محمد دهداری، سه شنبه، ۴ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۸ ب.ظ، ۰ نظر

منم نگران کاهش حضور مردم هستم ولی ما بالاخره باید تکلیفمان را با دوگانه قانون مداری/مصلحت سنجی مشخص کنیم
در طول تمام این هشت سال سیاه از خودم می پرسیدم مگر شورای نگهبانی ادله کافی برای رد صلاحیت روحانی و جهانگیری نداشت؟
حداقل در دور دوم!
خیلی های دیگر هم همین سوال را می پرسیدند و از عملکرد شورا راضی نبودند!
واقعا چرا مصلحت سنجی؟
چرا به مر قانون عمل نشد؟
حالا که این بندگان خدا پی همه چیز را به تن مالیده اند و هرکس قانونا احراز صلاحیت نشده را رد کرده اند برخی رفقای خود روشنفکرپندار ما چوب مشارکت حداکثری به دست گرفته و همه جوره و با هر نوع نقد و حتی تخریب و توهینی از خجالت شورای نگهبان در می آیند
همینها که تا دیروز می گفتند شورای نگهبان مجمع تشخیص مصلحت نیست
همینها که می گفتند نظام خودش متمایل به اعتدال شده
همینها که بعضا رهبری را شریک در جرم برجام و وضعیت بغرنج اقتصادی پس از آن می دانستند
همینها که می گفتند رهبری اصلا چرا روحانی را برکنار نمی کند؟
بالاخره آقایان مشخص کنند ملاک حسن عمل شورای نگهبان چیست؟
عمل به مر قانون؟ یا مصلحت سنجی؟ و اصولا کدام مصلحت؟
توقع بنده صرفا این است که ازین پس هیچ گاه در تصمیمات شورا شاهد فدا شدن قانون به پای مصلحت نباشیم
اگر مصلحتی هم مانند مشارکت حداکثری مردم با برخی قوانین تعارض پیدا کرد، خود قانون برای چنین مواردی پیشبینی های لازم را کرده.
فقط رهبری معظم چنین اختیاری دارند و یقین بدانید اگر فهرست منتشره صحت داشته باشد و مصلحت حضور حداکثری اقتضا کند رهبری ورود خواهند کرد
پس از شورا نخواهیم قانون را نادیده بگیرد؟
وانگهی... شرکت کنندگان در انتخابات چه کم باشند چه زیاد رسانه های معاند مشروعیت نظام را همچنان خواهند کوبید و بلندگوهای داخلی شان هم تکرار خواهند کرد
آنچه بسیار بیش از کاهش مشارکت مردم مشروعیت و حتی موجودیت نظام را تهدید می کند عملکرد فاجعه بار و بلکه هم خیانت بار دولتی مثل دولت روحانی است
توجه کنید این نوع رد صلاحیت ها در شورا بازتاب وضعیت اسف‌بار مملکت در سال های گذشته نیز هست
چه بسا نظام به این جمع بندی رسیده باشد که ادامه مسیر هشت سال گذشته به هر طریقی که باشد موجودیت انقلاب را به مخاطره خواهد انداخت و البته حفظ نظام از اوجب واجبات است!
البته این ادراک که ادامه وضع موجود موجودیت نظام را به مخاطره می اندازد منافاتی با وجود ادله کافی قانونی برای عدم احراز صلاحیت ها ندارد
لذا اگر مثلا حضرت آقا ورودی هم نکرد و حکمی هم نداد زیاد تعجب نکنیم!

از کاندیداتوری رئیسی خوشحال باشیم یا ناراحت!؟

محمد دهداری، شنبه، ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ ب.ظ، ۰ نظر

ابتدای امسال که تازه داشت تنور انتخابات گرم می شد گزینه اول بنده همین جناب جلیلی عزیز بود. حتی از دولت سایه و دوندگی های جلیلی و یاران وی برای گره گشایی از مشکلات صعب و سخت مردم طی هشت سال گذشته نوشتم و از اهمیتی که ایشان برای اصلاحات ساختاری قایل است به دوستان گفتم و اینکه ایشان با برنامه است و حیف است آقایان قالیباف و رئیسی جایگاه های مهمی را که در اختیار دارند رها نموده و وارد انتخابات شوند. ولی با همه اینها پیش تر که رفتیم و رفتار عجولانه برخی -معدود ولی مشهور- از طرفداران ایشان را که دیدم اندک اندک درمورد انتخاب اولیه خودم تردید نمودم. کسانی که به جای گفتن و نوشتن از مثبتات فراوان دکتر جلیلی تمام هم و غم و توانشان را بر تخطئه و بلکه تخریب رقبای احتمالی ایشان -آنهم نه در جریان رقیب بلکه در جبهه انقلاب- مصروف می داشتند تا آنجا که علاوه بر کاندیداها به شورای وحدت اصولگرایان و اصلا به خود وحدت نیز حمله ور شدند و با نظریاتی انتزاعی و بلکه فضایی مانند جایگزینی وحدت گفتمانی به جای وحدت و ائتلاف میان افراد، یکسره منکر لزوم وحدت در جریان انقلاب می شدند. کار به جایی رسید که عده ای از همین دوستان با نوشتن نامه ای پیشاپیش از آقایان رئیسی و قالیباف خواستند وارد رقابت های انتخاباتی نشوند تا شاید اینچنین برای کاندیدای مطلوب خود فرصت پیروزی فراهم نمایند.
‏در همین ایام، اندک اندک شایعه کاندیداتوری ظریف یا لاریجانی از سوی جریان لیبرال پررنگ شده بود. دولت از مدتها قبل و با دور زدن قانون رفع تحریم های مجلس و تعیین مهلت سه ماهه برای بازگشت آمریکا به برجام و سپس نشستن مجدد پای میز مذاکره-علی رغم تمام بدعهدی های گذشته و علی رغم مخالفت صریح و تمام قد رهبری- زمینه را برای بازی انتخاباتی خود در ایام منتهی به ۲۸ خرداد مهیا کرده بود. اتاق فکر جنگ روانی و تبلیغات انتخاباتی دولت برای تکمیل این پازل، فایلی صوتی از مصاحبه مخلوط با دروغ و تحریف و بی انصافی جناب ظریف را به رسانه های مخالف ایران درز داد. با این هدف که هم مانند تمام هشت سال گذشته کلیه قصور و تقصیرهای دولت و بی فرجامی برجام را به گردن دیگران بیاندازند و هم زمین مسابقه انتخابات را دوباره به همان زمینی که سال ۹۶ و ۹۲ بود تغییر دهند: دوگانه مذاکره و مقاومت!
دیگر یقین یافتم اگر بنا باشد جلیلی با اتیکت-البته ناحق- مخالفت مطلق و کورکورانه با مذاکره در مقابل کسی مانند ظریف به عنوان پدر برجام یا لاریجانیِ خارج از تیم دولت با لیبل عقلای حامی مذاکره قرار گیرد دوباره سناریوی دو انتخابات قبل تَکرار خواهد شد و امید چندانی به پیروزی ایشان نخواهد بود.

در این میان آن برخی فعالین رسانه ای دوستدار جناب جلیلی بی توجه به تغییرات پیش آمده، با همان فرمان سابق و با قدرت کامل می تاختند.
هرچند با سخنرانی مدبرانه رهبری، انتشار فایل صوتی ظریف به ضرر خودش تمام شد و تقریبا ایشان از انتخابات حذف گردید لیکن تغییر مجدد زمین رقابت ها از «مطالبه عدالت و رفاه اقتصادی» به «دوگانه موهوم و مغلوط مذاکره-مقاومت» از یک طرف و رفتار ناپخته و به دور از تدبیر برخی حامیان دکتر جلیلی که فضای همدلی و وحدت و یک صدایی را از جبهه انقلاب سلب نموده بودند از طرف دیگر، احتمال اینکه در صورت نیامدن رئیسی انتخابات باز نتیجه نامطلوبی یابد را بالا برده بود. لذا برای رئیسی چاره ای جز فداکاری و ورود به رقابتی بدفرجام باقی نماند.
چرا بدفرجام؟
واقعیتی که شاید در کوران رقابت های انتخاباتی برای مدتی از عرصه رسانه ها و سخنان سیاسیون و کاندیداها و شاید از حافظه کوتاه مدت مردم رخت بر بندد این است که ما در دوره چهار و شاید هشت ساله آینده دوران بسیار صعب و سختی را پیش رو خواهیم داشت. صعوبتی که اگر دوباره رئیس جمهوری مانند روحانی انتخاب کنیم می تواند مملکت را تا مرز فروپاشی پیش ببرد و در غیر این صورت نیز فقط از میزان سختی آن کاسته خواهد شد.
یقینا دولت آینده با زمینی سوخته طرف خواهد بود. پرزیدنت روحانی کاری با مملکت کرده که تقریبا هیچ عرصه سالمی باقی نمانده است.
لذا رئیسی با قبول ورود به انتخابات در واقع خودش و آینده سیاسی خودش را قربانی نمود. اگر رقابت را ببازد که تکلیفش معلوم است. اگر هم پیروز شود که تازه ابتدای راهی بس دشوار خواهد بود.
چرا که به احتمال قریب به یقین طی دوره چهار ساله آتی نخواهد توانست بهبود ملموسی در اوضاع اقتصادی ایجاد نماید.
برای درک بهتر این پیش بینی لازم است توجه کنیم که بسیاری از افتضاحات اقتصادی دولت فعلی تاثیراتی عمیق، دامنه دار و مستمر طی چندین سال آینده خواهند داشت.
مثلا ورشکستگی بخش تولید، به روز سیاه نشاندن بورس، چاپ پول بدون پشتوانه فراوان و استقراض سنگین از صندوق ذخیره و بانک مرکزی و فروش کم سابقه اوراق قرضه.
دولت روحانی به علت ناتوانی از فروش نفت-دقیقا ناتوانی و نه تحریم- و بلوکه بودن منابع ارزی مان در خارج -بر خلاف روح و جسم و همه چیز برجام- مدتهاست مملکت را عملا با کاغذ، قرض و کلاه برداری اداره کرده است.
چاپ پول بدون پشتوانه از یک سو، کلاه برداری به واسطه نوسان گیری مداوم از بازار های سرمایه مانند دلار و بورس از سوی دیگر و استقراض از صندوق های ملی و همچنین از خود مردم با فروش اوراق قرضه فراوان بلند مدت از دیگر سو، منابع مالی مورد نیاز اداره کشور را تا کنون فراهم نموده است.

اینها همه سازهایی هستند که صدایشان در دولت بعد و شاید بعدتر شنیده خواهد شد.
دولت بعد باید یا به هر جان کندنی شده تمام این معضلات را برطرف و تمام آن بدهی ها را تأدیه نماید یا اینکه مانند دولت روحانی به همین شیوه ادامه داده و پول چاپ کند و سر مردم کلاه بگذارد تا چهار سال اول بدون جهش تورمی تمام و چهار سال دوم پس از کسب رأی مجدد، مردم را در گرداب تورم افسار گسیخته رها نموده و به خاک سیاه بنشاند.
با این توضیحات باید بگویم از کاندیداتوری رئیسی اصلا خوشحال نیستم ولی یقینا چاره ای جز این هم نبوده است و ایشان از خودگذشتگی بزرگی به خرج داده اند.
در این میان تمام برنامه های بلند مدت و اصلاحات امیدآفرین ایشان در قوه قضائیه هم ناتمام مانده و سرنوشت نامعلومی خواهند یافت.
بخش عمده مسئولیت اینطور هزینه شدن جناب رئیسی برعهده آن رفقای بی بصیرت و شلوغ کار و بی تدبیری است که با دمیدن در آتش تفرقه و تخریب دیگر کاندیداهای جبهه انقلاب و پرداختن به دوگانه مسخره و نخ نما شده اصلح-صالح مقبول و تخطئه تمام کاندیداها -مگر کاندیدای خودشان- رئیسی را مجبور به کاندیداتوری نمودند.
جالب اینکه اکنون هم این دوستان دست از شیوه غلط خود برنداشته اند و حتی پس از قطعی شدن کاندیداتوری رئیسی همچنان از وحدت گفتمانی -در مقابل ائتلاف با رئیسی یا انصراف به نفع او- و باقی ماندن جلیلی در رقابت دم می زنند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند.
چه بسا اگر این همه تشتت در جبهه انقلاب رخ نمی داد و آنهمه تخریب دیگر کاندیداها صورت نمی گرفت، فرد سومی می توانست این پرچم را به دوش گرفته و در این میان هم از تجربه و برنامه های جلیلی استفاده می شد و هم جناب رئیسی هزینه نمی گردید.
امیدوارم دکتر جلیلی بتواند این حامیان داغ تر از آش خود را هرچه زودتر تمشیت نماید وگرنه با این حرارتی که این رفقا دارند حتی حضور آقای رئیسی نیز ممکن است چاره ساز نباشد.

دستورالعملی برای چگونه گناه کردن!

محمد دهداری، چهارشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ق.ظ، ۱ نظر

ابتدای امر این توضیح لازم است که نوشته حاضر نوشته یک فرد گناهکار سراپا تقصیر و قصور است. نوشته ای در خصوص گناه از فردی آلوده به انواع گناه! و اینکه در واقع قصدم آموزش چگونه گناه کردن نیست لیکن می خواهم به افرادی که مانند خودم توانایی گناه نکردن ندارند یاد بدهم چگونه کمتر گناه کنند و در همین راستا چه گناهانی را کاملا کنار بگذارند. به نظرم جا دارد که یک رساله جامع راجع به این موضوع نوشته شود. بنده مدتها به آن فکر کرده ام و آنچه می نویسم از سر دقت و تأمل فراوان است. اصل مطلب این است که گناهان و معاصی هرچند آز آن جهت که همگی نافرمانی در محضر خدای تعالی شأنه هستند، با هم تشابه دارند، لیکن از منظری دیگر تفاوت هایی نیز دارند. تفاوت هایی که توجه به آنها شاید سبک گناه کردن ما و به قولی زندگی ما در بعد معصیتی! آنرا(در مقابل بعد طاعتی) دچار تغییر کند. تفاوت مد نظر این نوشته ناشی از سطح و میزان اختیاری است که فرد گناهکار در ارتکاب گناه از آن بهره مند بوده است.

به تعبیر بهتر گناهان از این منظر دو دسته اند:
یک دسته گناهانی هستند که انسان به گونه ای تحت فشار یا اضطرار یا به سبب رفع نیازی مادی به آنها دست می آلاید. البته منظور از اضطرار اینجا آن اضطراری نیست که اصل گناه بودن فعل را مرتفع نماید!

مثلا کسی که به جهت فقر دزدی می کند و البته اگر اراده قوی و عزم جزم داشته باشد می تواند یک کار شرافتمندانه هم دست و پا کند که البته سختی هایی به همراه خواهد داشت. ولی به هر حال دزدی را به جهت رفع نیاز مادی انجام می دهد. یا جوانی که به دلیل عدم برطرف شدن نیاز های غریزی اش و تحت فشار بسیار زیاد شهوت افکار یا اعمال ناصواب ازو سر میزند. یا فردی که در زمان عصبانیت و تحت فشار عصبی گناهی را مرتکب می شود و حال آنکه واقعا اختیار چندانی بر رفتار خود نداشته است. یا کسی که به دلیل نیاز مالی شدید نزول می کند یا رشوه می گیرد یا می دهد و ... .
ولی دسته دیگری از گناهان هم هستند که انگار افراد کاملاً بی دلیل و از روی سرخوشی و بیخیالی و شاید هم عادت انجام می دهند. این دسته گناهان در واقع از روی مرض مورد ارتکاب قرار می گیرند و گناهکارانی که مرتکب آنها می گردند به واقع مریض هستند. چرا که این قبیل معاصی هیچ نیازِ حتی مادی از گناهکار برطرف نمی کنند و فرد گناه کار، در کمال اختیار و فارغ البال و البته با کمال میل در محضر خدایِ متعال و مقابل چشمِ فرشتگانِ الهی، کل جهان خلقت را به سخره گرفته و مرتکب آنها می شوند.

نکته مهم آنجاست که اتفاقا این دسته دوم از نظر کمیت، اکثر گناهان ما را شامل می شوند. مثلا اکثر غیبت کردن ها! مثلا دروغ های بی دلیلِ بعضا از روی عادت! مثلا بددهنی و فحاشی های روزمره که برای بعضی ها تبدیل به نوعی شوخی شده! مثلا حرف لغو و چرند و پرند گفتن های بی جهت! مثلا بدحجابی های هنجارشکنانه! مثلا گوش دادن به موسیقی های حرام! مثلا قضاوت های بی جا و اظهار نظر های سوء و بدون اطلاعات کافی راجع به دیگران(خصوصا در مسایل سیاسی)! ترک عباداتی مثل نماز آنهم در کمال اختیار!
و...
زیاد پیش آمده که راجع به برخی از این گناهان دسته دوم به برخی رفقا تذکر داده ام. معمولا جوابشان این بوده که ای بابا! بی خیال! مملکت را دزدها و اختلاس گران بلعیده اند، تو به این یک گناه ناچیز ما گیر داده ای!؟ یا اینکه حالا ما همه کاراهایمان درست است فقط مانده همین یک گناه را ترک کنیم!؟
بنده هم در پاسخ مکرراً گفته ام:
من در زندگی شخصی خود یک دستورالعمل برای گناه کردن دارم! بله! دستورالعملی برای چگونه گناه کردن! سر دفتر این دستوالعمل نیز یک جمله قصار از خودم نوشته ام و آن اینکه: «گناه هم اگر می کنی، گناهی بکن که بیارزد!»
به عبارت دیگر در ابتدا سعی می کنم گناه نکنم. کلا! لیکن از آنجا که اراده همچو منی حد و وسعی دارد و انسان ممکن الخطاست تمام سعی خود را صرف می کنم تا از این قسم گناهان دسته دوم که به ظاهر کوچک هستند و البته ضرورتی هم ندارند مرتکب نشوم. بد نیست این را هم بگویم که از این منظر است که انسان حکمت برخی احادیث را که مثلا گناه به ظاهر کوچکی مثل غیبت را مانند "زنای با محارم در خانه خدا" عنوان نموده اند درک می کند. چرا که انسان در ارتکاب این قبیل گناهان هیچ گونه جبری و هیچ درجه ای از ضرورت ندارد. و در کمال اختیار و کاملاً از روی بی توجهی و دهن کجی به فرامین الهی، مرتکب این گناهان می گردد و این به نظر حقیر، فراتر از معصیت است و شاید بتوان گفت نوعی توهین به محضر خداوند متعال محسوب شود. نستجیر بالله!

باری! فایده اصلی دستورالعمل مذکور این است که اگر روزی هم مجبور شدیم در حضور اضطراری، گناهی از آن گناهان دسته اول انجام دهیم چوب خطمان پیش خدای غفارالذنوب پر نشود و جایی برای توبه باقی مانده باشد إن شاءالله.

فایده دیگر این شیوه گناه کردن نیز آن است که روحیه انسان با گناه انس نمی گیرد و وقتی هم گناهی از وی سر زد خرابکاری خودش را خواهد فهمید و راحت تر به مسیر توبه بازخواهد گشت!

و فایده سوم نیز اینکه از قِبَلِ فایده اخیرالذکر، گناهان کوچک و بزرگ خود را توجیه نخواهد کرد و منکر معاصی خود نخواهد شد که این نیز از آفات ویژه حیات دینی انسان مسلمان معاصر است. امروزه دیگر کسی زیر بار گناه بودن معاصی خود نیز نمی رود و به طرق مختلف و با توسل به انواع و اقسام توجیهات عوامانه و حتی شبه علمی، گناه بودن آنها را زیر سؤال می برد و منکر می شود. و این مهم است که بدانیم پذیرش خطا اولین گام در بازگشت از آن و عدم ارتکاب مجدد آن است.
نکته آخر اینکه امید فرد گنهکاری مثل بنده حقیر بر آن امر استوار است که اگر آدمیزاد، همین گناهان کوچک بی دلیل را ترک کند، چه بسا اندک اندک خداوند اراده ترک آن گناهان بزرگ و اضطراری را نیز به وی عطا نموده تا آن زمانی که تحت فشار است، آنجا که همه میلغزند نیز مقاومت نماید.
شخصی از مرحوم آیت الله بهجت، رضوان‌الله تعالی علیه پرسید: "شخصی که ایمان بسیار ضعیف دارد، چگونه اراده را قوی کند تا هرکاری را انجام ندهد و حتی بتواند از کارهایی که خارج از اختیار اوست جلوگیری کند؟"
آن پیر روشن‌ضمیر در پاسخ، جمله‌ای کوتاه بیان کرده‌اند که به واقع راه نجات انسان در آن نهفته است: "در آنچه تحت اختیار اوست، اختیارا خلاف رضای خدا را به‌جا نیاورد، همین راه نجات است." (پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد اول)
بی‌شک این منطقی‌ترین راه برای تقویت ایمان و عملی‌ترین آنهاست. امید است که شخص با به کار بستن این دستورالعمل به مرور بر نفس خویش غلبه کرده و زمام آن را به دست گرفته و همین راه نجات واقعی انسان خواهد بود.

خدا به همه مان توفیق ترک گناه بدهد. إن شاء الله.

من آبادان ویرانم...

محمد دهداری، پنجشنبه، ۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ب.ظ، ۸ نظر

سید حمیدرضا برقعی

اخیرا در وبلاگ شخصی سید حمید رضا برقعی شاعر جوان و خوش ذوقی که اشعارش در مدح و رثای ائمه طاهرین علیهم صلوات الله شهره خاص و عام است شعری با عنوان «آبادان ویران» دیدم که به دلیل آبادانی بودنم نظرم را جلب کرد. ذیلا توجه شما رو به این شعر بسیار زیبا که شاه بیتش به ویرانی آبادان و تهران تر شدن تهران اشاره دارد جلب می کنم:

دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت،چقدر امشب پریشانم
کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن بقدری که نفس تازه کنم خیلی نمی مانم
کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته دراعماق جنگل های گیلانم
رها بی شیله پیله روستایی سادهءساده دوبیتی های "باباطاهرم" عریان عریانم
شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حملهء چنگیز خان آمد... نمی دانم
چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم درآتش خانه ام می سوخت گفتم آه،دیوانم
چنان باخاک یکسان کرد از تبریز تا بم را زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم...
فراوان داغ‌دیدن‌ها، به مسلخ سر بریدن‌ها حجاب ازسر کشیدن‌هااز این غم‌ها فراوانم
شمال و درد کوچک‌خان، جنوب و زخم دلواری به سینه داغدار کشتهء حمام کاشانم
سکوت من پر از فریاد، یعنی جامع اضداد منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم
من آن خاکم، که همواره در اوج آسمان هستم پر از "عباس بابایی"، پر از "عباس دورانم"
گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان که تهران‌تر شود تهران، من آبادان ویرانم
صلاة ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان تورالب تشنه‌ایم ازجان کمی باران بنوشانم
سراغت را من از عیسی گرفتم، باز کن در را منم من روزبه اما، پس از این با تو سلمانم
شکوه تخت جمشید اشک شد ازچشم من افتاد از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم که من یک شاعر درباری ام، مداح سلطانم

 پی نوشت:

+ پرسه در خیال، وبلاگ سید حمید رضا برقعی را حتما ببینید.

نسیم های الهی

محمد دهداری، سه شنبه، ۸ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ب.ظ، ۱ نظر

قال رسول الله(ص):

اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ
فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ بَعْدَها اَبداً؛

همانا در طول زندگی شما نسیم‌هایی از سوی پروردگارتان می‌وزد.
هان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود هیچ گاه بدبخت نگردید.

سیوطی، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۹۵

* به مناسبت روز عرفه

فمن یمت یرنی

محمد دهداری، جمعه، ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۹ ب.ظ، ۰ نظر

ای که گفتی فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دل جویت

کاشکی من به هر دمی صدبار
مردمی تا بدیدمی رویت

چقدر زیبا مدح امیرالمومنین(ع) رو گفته

*با ترویج صوفیه -حالا از هر قسمش- بنا بر احتیاط به هیچ وجه موافق نیستم ولی شاعر این شعر دقیقا مشخص نیست و صرفا منتسب به میرزا ابوالقاسم شیرازی است!

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد

محمد دهداری، پنجشنبه، ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ب.ظ، ۰ نظر

شنیده می شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام آشنایی که...
پس از نوشتن آن، آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه، هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه، تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه، یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه، تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد

سید حمیدرضا برقعی

اکنون که می بینند خوارم در امانم

محمد دهداری، يكشنبه، ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ب.ظ، ۰ نظر

ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم

دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم

کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست
اکنون که می بینند خوارم، در امانم

دلبسته افلاکم و پابسته خاک
فواره ای بین زمین و آسمانم

آن روز اگر خود بال خود را می شکستم
اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!

قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا می توانم؟!

فاضل نظری

لشکر ظلم و فرصت درویشان

محمد دهداری، پنجشنبه، ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۴۴ ق.ظ، ۱ نظر

حضرت حافظ می فرماید:

روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است

ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است

گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
*این پست مخاطب خاص دارد.

... جای گریستن بر خویش

محمد دهداری، چهارشنبه، ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ق.ظ، ۰ نظر

هزار آینه مبهوت بی شماری تو
هزار بادیه مجنون نی سواری تو

بهار آمده با لاله های سینه زنش
پی زیارت باغ بنفشه کاری تو

هلا که جمع نقیضین بوسه و عطشی
ندیده ام لب خشکی به آبداری تو

به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشسته ایم دمادم به سوگواری تو....

سعید بیابانکی