سَـــبیل

سَـــبیل؛ راهی است برای به اشتراک گذاشتن دغدغه ها و پرسشهای فکری، مذهبی، سیاسی و فرهنگی بنده، محمد دهداری.


۷۶ مطلب با موضوع «فرهنگ» ثبت شده است

جولیا پطرس، سالومه رپر و مصادره به مطلوب های امت حزب الله!

محمد دهداری، سه شنبه، ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ب.ظ، ۸ نظر

جولیا پطرس خواننده زن مسیحی لبنانی

چندی پیش و در ایام حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه مظلوم، برخی دوستان ارزشی همپلاسی - که از قضا از اعاظم و مشایخ و مشاهیر امت حزب الله گوگل پلاس نیز هستند- در اقدامی تعجب برانگیز کلیپ های تصویری موسیقی از خوانندگان زنی که در حمایت از مقاومت و مخالفت و اعتراض به رژیم صهیونیستی خوانندگی کرده بودند را بازنشر کرده و در تعریف و تمجید ایشان قلم فرسایی نموده بودند. یکی از خوانندگان مذکور جولیا پطرس خواننده زن مسیحی لبنانی و دیگری سالومه خواننده رپ فارسی زیرزمینی بود.

تأسف بارتر اینکه رفقای اخیر الذکر در پاسخ به اعتراض دیگر دوستان در این خصوص، به فتوایی از حضرت آقا استناد نموده و آنرا به عنوان حکم حلیت گوش دادن به صدای خوانندگی زنان  مطرح کرده بودند.

حقیر در همان ایام در انتقاد و اعتراض به این شیوه، مطالبی در حد وسع خود نوشتم و در همان فضا منتشر نمودم و از طریق کامنت نیز نکات خود را به اطلاع رفقا رساندم لیکن سخن بنده نیز در اغلب موارد مانند انتقادات دیگران، افاقه ننمود.

اکنون که مدتی از آن مباحث می گذرد و به مناسبتی خاطره آن روزها برایم زنده شده است ضرورت پرداختن به این موضوع را بهتر درک می کنم. لذا ذیلاً عین فتاوای حضرت آقا را در این خصوص ذکر نموده و سپس بحثی مختصر حول نحوه تفسیر فتاوای ذیل خواهم داشت.

برابر تحقیقی که بنده در خصوص فتاوای معظم له در این زمینه در اینترنت صورت دادم چهار فتوای ذیل یافته شد:

«س 1143: خواندن به‌صورت غنا توسط هر یک از مرد یا زن چه از طریق نوار کاست باشد و یا از طریق رادیو و چه همراه موسیقى باشد و یا نباشد، چه حکمى دارد؟
ج: غنا حرام است و خواندن به‌صورت غنا و گوش‌دادن به آن جایز نیست اعم از اینکه توسط مرد باشد یا زن و به‌طور مستقیم باشد یا از طریق نوار و همراه با نواختن آلات لهو باشد یا نه.

س 1146: گوش‌دادن به صداى زن هنگامى که شعر و غیر آن را با آهنگ و ترجیع می ‏خواند اعم از اینکه شنونده، جوان باشد یاخیر، مذکر باشد یا مؤنث چه حکمى دارد؟ و اگر آن زن از محارم باشد، حکم آن چیست؟
ج: اگر صداى زن به‌صورت غنا نباشد و گوش‌دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسده ‏اى هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد و فرقى بین موارد فوق نیست.

س) گوش دادن به آواز زنان در صورتى که از لحاظ شعر و موسیقى لهو و لغو نباشد چه حکمى دارد؟
ج) اگر آواز زنان بگونه‌اى باشد که مهیج شهوت گردد و یا گوش دادن به آن موجب ترتب مفاسد باشد جایز نیست گوش کند.

س) اگر در موردى صداى زن مصداق غنا نباشد گوش دادن آن چه حکمى دارد؟
ج) در حرمت غنا فرقى بین این که مغنّى زن باشد یا مرد نیست و شنیدن صداى زن اگر غنا نباشد، حرمت شرعى ندارد مگر آن که به قصد ریبه یا موجب ترتّب مفسده باشد ولى شنیدن خوانندگى زن که غالباً مشتمل بر مفسده است جایز نیست.»

فتوای اول و سوم که واضحا و مصرحا بر حرمت استماع خوانندگی زنان تأکید دارد. می ماند فتوای دوم و چهارم! در خصوص دو فتوای مذکور چند نظر بین دوستانی که حول این موضوع بحث می کردند - و در میان ایشان از علما و روحانیون نیز حضور داشتند - وجود داشت:

  1. گروهی معنای فتوای دوم را حلیت استماع صدای آهنگین زنان خواننده در نظر گرفته بودند و لذا جهت رفع تناقض میان آن فتوا و جمله آخر فتوای چهارم که به حرمت این عمل تصریح دارد(حال چه به نفع حلیت استماع و یا به نفع حرمت آن) دست به تفسیرها و تأویل های گوناگون زدند. در این گروه چند نوع استدلال مطرح بود: برخی ضمن طرح بحث های اصولی ثقیل و به نظر حقیر دور از محل بحث، قصد جمع بین دو فتوا را داشتند و برخی دیگر با تمسک به تقدم و تأخر زمانی میان دو فتوا، به دنبال کشف فتوای متأخر - که قاعدتاً نظر آخر و فعلی حضرت آقاست بودند و عده ای نیز با استناد به اینکه کدام فتوا در اجوبه ذکر شده و کدام در سایت ایشان در پی یافتن فتوای مرجح بودند و ... .
  2. گروهی نیز فتوای دوم و چهارم را در یک سمت و سو می دانستند که البته نظر حقیر نیز چنین است. لذا با نگاهی دقیق تر فتوای دوم و چهارم را بررسی خواهیم نمود تا صحت و سقم نظر گروه دوم مشخص شود.

فتوای دوم چند قید مهم دارد؛ فرموده اند: یکم) اگر صداى زن به‌صورت غنا نباشد و دوم) گوش‌دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و سوم) مفسده ‏اى هم بر آن مترتّب نگردد،(آنگاه) اشکال ندارد و فرقى هم بین موارد فوق(صدای زن محرم و نامحرم) نیست.

شما ملاحظه کنید این قیود آیا نوای هیچ خواننده زنی را در امان خواهد گذاشت؟! همان یک قید ابتدایی یعنی غنا نبودن صوت برای از دایره حلیت خارج کردن استماع خوانندگی تمام خوانندگان زن کافیست. چه آنکه فقها در تعریف غنا گفته اند که: «صوت المطرب مع الترجیع». صدای طرب انگیزی که با ترجیع همراه باشد و مگر آیا صوتی جز این نیز سراغ دارید که امروزه به عنوان موسیقی خریدار داشته باشد و موسیقی ای که مطرب نباشد و ترجیعی هم نداشته باشد آیا اصولا یافته می شود که حلال باشد؟! 

البته باز ایشان برای محکم کاری دو قید دیگر به فتوا افزوده اند و خصوصا قید آخر که هرگونه مفسده ای را شامل می گردد.

جالب اینکه مضمون فتوای دوم در ابتدای فتوای چهارم نیز تکرار شده و لذا نمی توان ادعا نمود مبنای فقهی یا اساس نظر معظم له در دو فتوای محل بحث متفاوت است و از فتوای متقدم تا متأخر نظر ایشان تغییر کرده است. با این تفاوت که در انتها، جمله ای مطلق و کلی بیان شده که جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی گذارد.

در واقع این دو فتوا دو تقریر متفاوت از یک فتوای کلی است که در فتوای چهارم بسط بیشتری داده شده و برای جلوگیری از سوء برداشت افرادی مانند رفقای همپلاسی ما، در انتهای آن تکمله ای بر آن زده شده است و تصریح شده: (با توجه به اینهمه قید و حدی که می بایست در این خصوص در نظر گرفته شود) گوش دادن به خوانندگی زنان (با توجه به این) که غالباً مشتمل بر مفسده است جایز نیست

واضح و مبرهن است که فتوای دوم و بخش ابتدایی فتوای چهارم مبنی بر حلیت استماع صدای زنان، مشروط و مقید است ولیکن بخش انتهایی فتوای چهارم مبنی بر حرام بودن شنیدن نوای خوانندگان زن عام و مطلق!

شاید بر اساس فتوای دوم استماع برخی مداحی ها یا مولودی  های بانوان را برای آقایان بتوان حلال دانست لیکن تقید موضوع تا حدی است که حضرت آقا در پاسخ به استفتاء دیگری مبنی بر اینکه «آیا مداحى براى بانوان جایز است؟» محتاطانه فرموده اند: «مداحى زن در جایى که مى‌داند نامحرم صداى او را مى‌شنود اگر موجب جلب توجه و تهییج نامحرم و یا مفسده دیگرى گردد، جایز نیست.» حال چگونه برخی به زور می خواهند از فتاوای فوق حلیت گوش دادن به صدای جولیا پطرس و سالومه رپر را استخراج نمایند؛ الله أعلم!!

خطاب به این دوستان باید گفت لطفا برای گوش دادن به موسیقی علی الخصوص موسیقی رپ که از مبتذل ترین و زننده ترین انواع موسیقی است آن هم با صدای یک زن از حضرت آقا خرج نکنید و خود را مدیون ایشان و دیگرانی که بر اساس گفته شما این قبیل موسیقی ها را ممکن است شرعی بپندارند ننمایید!

کاری به این ندارم که اصلا موضوع محل بحث مگر چقدر دارای اهمیت بود که ذهن و وقت خودمان را چند روز صرف آن نموده و به بحث و جدل و گاهی هم مراء حول و حوش آن بپردازیم و اکنون هم دوباره آنرا زنده کنیم لیکن مقصود بنده از یادآوری این ماجرا و آن اختلافات چیز دیگری است. نکته ای که اخیرا ذهنم را به خود مشغول کرده بیماری اخیر مقام معظم رهبری مد ظله است. اخیراً و پس از عمل جراحی رهبر عزیزمان شاهد مطالب و پستهای فراوان ابراز ارادت و آرزوی شفا برای ایشان در فضای نت بودیم که البته بسیار هم خوب و پسندیده است لیکن سؤال اینجاست که آیا ما که بر سر موضوعات احساسی و نمادین اینچنین سنگ تمام می گذاریم، در عمل هم سر در گرو فرامین حضرت آقا داریم و یا اینکه نه تنها پیرو خوبی برای ایشان نیستیم بلکه برای اثبات ادعاهای بی حجت و بینه خود حتی از فتاوای ایشان نیز خرج می کنیم و آبرویی برای حزب الله و حزب اللهی جماعت باقی نمی گذاریم؟!

متاسفانه این فقط مشتی از خروار است و صد البته که مخاطب این نوشته فقط رفقای صدرالاشاره نیستند که اول از همه شخص نگارنده را شامل می شود. حقیر به نوبه خود شرمنده تمام نافرمانی ها، اهمال ها، کم کاری ها و مصادره به مطلوب هایی هستم که در حق این جانشین بر حق امام زمان(عج) مرتکب شده ام. لیکن حیطه تأثیرگذاری من و امثال من کجا و میزان اثرگذاری اعاظم صدرالذکر کجا!

باز متأسفانه معضل مصادره به مطلوب فرمایشات و نظرات مقام معظم رهبری محدود به فعالین فضای مجازی نیست و عمده مشکل مملکت نیز همین است که بزرگان عالم سیاست نیز برای به کرسی نشاندن سخنان و نظرات خود همواره فرامین ایشان را تفسیر به رأی کرده و مطابق نظر خود عمل کرده اند.

این مشکلی است که اگر روزی حل شود و مردم ما به آن بلوغ فکری برسند که سره و ناسره را در این بازار وانفسای ولایت مداری و خود محوری تشخیص دهند و اجرای صحیح و کامل دستورات ولی امر مسلمین را از مسئولین نظام مطالبه نمایند، بسیاری از مشکلات کشور حل خواهد شد.

پی نوشت:

+ صفحه استفتائات جدید مقام معظم رهبری در Leader.ir
+ صفحه استفتائات معظم له در خصوص موسیقی در KHAMENEI.IR

کتابنانه؛ ابتدائیه

محمد دهداری، يكشنبه، ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۶ ب.ظ، ۰ نظر

بسم الله

زین پس به مدد الهی در این منو از وبلاگ، برخی کتابهایی که به نظر، خواندنشان برای مخاطبین گرامی می تواند سودمند یا لذت بخش باشد معرفی خواهم نمود.
توضیح ضروری اینکه بنده متأسفانه خود، چندان کتاب خوان نیستم ولی از باب علاقه فراوان به دانستن زیاد خریداری نموده ام و بیشتر تورق کرده ام تا مطالعه کامل! لذا این کتابنانه مجازی نباید تصوری نادرست از سطح معلومات نگارنده در ذهن مخاطب ایجاد نماید.

فمن یمت یرنی

محمد دهداری، جمعه، ۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۰۹ ب.ظ، ۰ نظر

ای که گفتی فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دل جویت

کاشکی من به هر دمی صدبار
مردمی تا بدیدمی رویت

چقدر زیبا مدح امیرالمومنین(ع) رو گفته

*با ترویج صوفیه -حالا از هر قسمش- بنا بر احتیاط به هیچ وجه موافق نیستم ولی شاعر این شعر دقیقا مشخص نیست و صرفا منتسب به میرزا ابوالقاسم شیرازی است!

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد

محمد دهداری، پنجشنبه، ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ب.ظ، ۰ نظر

شنیده می شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام آشنایی که...
پس از نوشتن آن، آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه، هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه، تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه، یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه، تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد

سید حمیدرضا برقعی

اکنون که می بینند خوارم در امانم

محمد دهداری، يكشنبه، ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ب.ظ، ۰ نظر

ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم

دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم

کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست
اکنون که می بینند خوارم، در امانم

دلبسته افلاکم و پابسته خاک
فواره ای بین زمین و آسمانم

آن روز اگر خود بال خود را می شکستم
اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!

قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا می توانم؟!

فاضل نظری

لشکر ظلم و فرصت درویشان

محمد دهداری، پنجشنبه، ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۴۴ ق.ظ، ۱ نظر

حضرت حافظ می فرماید:

روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است

ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است

گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
*این پست مخاطب خاص دارد.

شمیم تن بی سر

محمد دهداری، جمعه، ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۴ ب.ظ، ۲ نظر

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که سرش گم شده باشد

صل الله علیک یا اباعبدالله
سعید بیابانکی

... جای گریستن بر خویش

محمد دهداری، چهارشنبه، ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ق.ظ، ۰ نظر

هزار آینه مبهوت بی شماری تو
هزار بادیه مجنون نی سواری تو

بهار آمده با لاله های سینه زنش
پی زیارت باغ بنفشه کاری تو

هلا که جمع نقیضین بوسه و عطشی
ندیده ام لب خشکی به آبداری تو

به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشسته ایم دمادم به سوگواری تو....

سعید بیابانکی

فرق می کند...

محمد دهداری، شنبه، ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۱۴ ب.ظ، ۱ نظر

اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

تنها نه اینکه جنس غمش؛ جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند

من از حسینُ منی پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین همه اش فرق می کند

علی زمانیان

از توقیف بهار تا آزادی بیان

محمد دهداری، جمعه، ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۷ ب.ظ، ۴ نظر

توقیف روزنامه بهار

قبل نوشت:

مطلب حاضر را مدتها قبل و به مناسبت بحث ها و جدل هایی که حول ماجرای مقاله روزنامه بهار درباره موضوع امامت شکل گرفته بود نوشتم ولی فرصت نشد پرداخت نهایی نموده و منتشر نمایم تا از دهان افتاد و موعدش گذشت. چند روزی در پی نوشتن مقاله ای در خصوص موضوعات روز بودم و از آنجا که دستم به قلم نرفت بهتر دیدم همین مقاله نصفه و نیمه را منتشر کنم. انصافاً موضوع محل بحث مقاله نیز همواره مبتلا به جامعه بوده و محدود به مصداق خاص مطرح شده نمی باشد.

نوشتار:

پس از توقیف روزنامه بهار به علت انتشار مقاله ای سخیف در خصوص موضوع امامت و واقعه غدیر بحث حول درستی یا نادرستی توقیف صورت گرفته در فضای حقیقی و مجازی شدت گرفت. خصوصاً در شبکه های اجتماعی که حالا دیگر به نوعی می توان گفت چکیده جامعه به حساب می آیند. عجیب اینکه بسیاری از دوستان متدین و نیروهای ارزشی نیز جزو کسانی بودند که نسبت به اقدام به جای صورت گرفته انتقاداتی داشتند. البته این بحث ها چندان هم تازگی ندارند. همیشه میان این دو نظریه در خصوص آزادی بیان تعارض وجود داشته که آیا در مقابل چنین انحرافاتی صرفاً می بایست کار ایجابی نمود یا این مقدار کافی نیست و کما بیش به برخورد های سلبی در چارچوب قانون نیز نیاز هست. در این یادداشت با توجه به مباحثاتی که با برخی رفقا حول این مقولات داشته ام، قصد دارم دلایل خود جهت اثبات ضرورت برخورد سلبی در کنار رفتار ایجابی را شرح دهم. در همین راستا برخی سؤالات اساسی در این خصوص را مطرح نموده و پاسخ خواهم داد.
۱. اصولاً چرا باید جلوی انتشار شبهات را گرفت؛ پس آزادی بیان و اندیشه چه می شود؟
وقتی شبهه ای در یک رسانه عمومی مطرح می گردد، عموم جامعه در معرض آن قرار می گیرند. اصولاً دلیل اصلی برخورد سلبی با اینگونه شبهه پراکنی ها همین است. چرا که مردم، عموماً آگاه و مطلع یا اهل مطالعه و تحقیق در اینگونه مباحث نیستند و اتفاقاً این روزها به دلیل هجمه بی سابقه رسانه های بیگانه و سایت های ضاله، زمینه برای انحرافات اعتقادی بیش از هر زمان دیگر وجود دارد. امروزه بیش از هر زمان، عمل به واجبات شرعی برای مردم دشوار شده و از آن مهمتر پرهیز از محرمات! انسان بی اختیار به یاد آن حدیث شریف امام صادق(ع) می افتد که در دوران آخرالزمان حفظ ایمان برای مؤمن از نگه داشتن گوی آتشین در دست سخت تر است(نقل به مضمون). لذا در چنین شرایطی عقل حکم می کند جلوی انتشار شبهات یا بازنشر آنها در رسانه های عمومی حکومت اسلامی گرفته شود. این موضوع هیچ خدشه ای به آزادی اندیشه وارد نمی سازد چه آنکه در جامعه اسلامی اندیشه و فکر منحرف داشتن جرم نیست بلکه ترویج و تبلیغ آن جرم محسوب می شود. زیرا این کار، امنیت فکری جامعه را خدشه دار می نماید. در خصوص آزادی بیان نیز باید دقت داشت در هیچ جای عالم آزادی بیان، بی قید و شرط نیست. هر کشوری برای خود خطوط قرمزی دارد که به محض عبور از آن با خاطی برخورد می شود. برخوردهایی که در اروپا و آمریکا با برخی مورخان به بهانه عدم اعتقاد به هلوکاست صورت گرفته موید این ادعاست.
۲. شیعه مکتبی ریشه دار و اصیل است و چرا باید از چنین شبهاتی احساس خطر کند؟ اینگونه شبهات باید مطرح شود تا حق از باطل متمایز شود. مگر ما به حقانیت اعتقادات خود ایمان نداریم؟
دو مقوله را باید از هم تفکیک نمود؛ یکی بحث علمی است و دیگری ژورنالیسم خبری! مخاطب بحث علمی اهل علمند و اینگونه مباحث در محافل و مجالس علمی و در عام ترین شکلش در مجلات تخصصی مطرح می شوند. لیکن موضوعات خبری در رسانه های عمومی منتشر شده و مخاطبانی عام نیز دارند و لذا وقتی موضوعی در یک رسانه عمومی منتشر می شود به دست هر فردی در جامعه با هر میزان تحصیلات و داشته های علمی خواهد رسید. تصور بکنید مثلا یک مفتی وهابی بخواهد با یک فرد بازاری شیعه با تحصیلات زیر سیکل مناظره علمی بکند! خوب مسلم است که فرد شیعه علی رغم حقانیت اعتقادش حرفی برای گفتن نخواهد داشت. لذا شبهات اعتقادی را می بایست در جا و مکان خاص خودش مطرح نمود و پاسخ گرفت. در خصوص مقاله مذکور نیز یک ایراد بسیار مهم همین است. چه بسا اگر همین مقاله در یک نشریه تخصصی مطرح می شد اینقدر حواشی ایجاد نمی کرد و اگر در محافل خاص این قبیل موضوعات مانند کرسی های آزاد اندیشی طرح می شد اتفاقاً بسیار پسندیده بود. چه آنکه علمای شیعه همواره از مناظرات و مباحثات علمی در خصوص مکتب اهل البیت علیهم السلام استقبال نموده اند و همواره نیز پیروز چنین مناظراتی بوده اند. لیکن دست اندرکاران روزنامه بهار این مقاله پر از شبهات سخیف را در یک رسانه عمومی منتشر نموده اند. 
۳. دینی که با طرح چنین شبهاتی در روزنامه ها بخواهد متزلزل شود همان بهتر که متزلزل شود! مگر مردم ما دین خود را از روزنامه ها گرفته اند که با این مقالات بی دین شوند؟!
این حرف، سخنی احساسی است و پشتوانه منطقی ندارد. مسلما اسلام با این قبیل استدلالات مخالف است. به همین دلیل هیچ گاه به عموم مردم توصیه نکرده که خود را در معرض شبهات قرار دهند! اسلام همواره ما را از به مهلکه انداختن خود، پرهیز داده و وظیفه رفع شبهات را نیز به عهده علما قرار داده است. از منظر دیگر این سخن، موضعی شخصی است و مسلما حکومت اسلامی نمی تواند نسبت به حفظ اعتقادات عموم مردم بی تفاوت باشد. آن هم با چنین استدلال احساسی و بدون منطقی! حکومت اسلامی نسبت به امنیت اعتقادی تمام اقشار مسئول است؛ چه آنانکه دینی عمیق و اعتقاداتی مستحکم دارند و چه شل دینانی که مدام در خطر انحراف هستند و اتفاقا در خصوص شق دوم مسئولیت بیشتری دارد.

ضمناً قرار نیست اعتقادات مردم از هر راهی که کسب شدند صرفاً از همان راه هم تهدید شوند! این سخن که «مردم ما مگر عقاید خود را از روزنامه ها گرفته اند تا بواسطه مقالات آنها از دست دهند» مانند آن است که بگوییم انسان مگر قوای جسمانی و سلامتی خود را از ویروس ها گرفته است که با یک ویروس ناچیز از دست دهد؟! و البته همه می دانیم که یک ویروس ناچیز می تواند به راحتی زندگی یک انسان تنومند که با بهترین مواد غذایی خود را تغذیه نموده و در سلامت کامل به سر می برد تهدید کند.
۴. اصول دین مقولاتی تحقیقی هستند و نه تقلیدی لذا مباحث مرتبط با اصول دین مانند واقعه غدیر و امامت می بایست در اختیار تمام اقشار جامعه قرار گیرد. مگر نه اینکه اسلام خواسته مردم با تحقیق و اجتهاد راه درست را انتخاب کنند؟ همان بهتر که شل دینان در دین و اعتقادات خود شک کنند! شاید پس از شک و جهت زدودن پرده ی ابهام بروند و مطالعه کنند و چند کتاب مستدل خوب بخوانند و ضمن رفع شک از شل دینی هم به درآیند!
مسلما اصول دین در اسلام اجتهادی است و تقلید در این خصوص از مسلمانان پذیرفته نیست. لیکن از اینکه اصول دین در اسلام اجتهادی است و نه تقلیدی به هیچ وجه نمی توان نتیجه گرفت که نباید با انتشار شبهات مقابله کرد. اولاً از هر کسی به اندازه وسعش انتظار اجتهاد در اصول دین می رود و ثانیاً انتشار شبهات فقط راه اجتهاد مردم برای نیل به ایمانی قوی در خصوص اصول دین را ناهموار می کند و هیچ کمکی به اجتهاد در اصول دین نخواهد کرد.
از سوی دیگر آیا کرور کرور افرادی که در معرض سیل شبهات اعتقادی قرار می گیرند همگی به دنبال جواب شبهات نیز خواهند رفت؟! یا نه اتفاقا به دلایل مختلف که یکی از آنها سخت بودن عمل به بعضی تکالیف دینی است از برخی شبهات استقبال هم می کنند! آیا مثلاً دخترانی که حجاب خود را رعایت نمی کنند و یا به نوعی اصلاً به حجاب اعتقاد ندارند همه از اول اینطور بوده اند یا خیلی هاشان تحت تاثیر همین قبیل شبهات اینگونه شده اند! و آنهایی که اینطور شده اند آیا همه رفته اند یک دور مسئله حجاب و حقوق زن در اسلام شهید مطهری و زن در آینه جمال و جلال آیت الله جوادی را خوانده اند! این معقول و منطقی است که شبهات اعتقادی را در جامعه منتشر کنیم به امید اینکه شاید مردم به دنبال پاسخ شبهات رفته و مطالعه کنند تا رفع شبهه شوند؟!

نکته مهم تر اینکه یافتن پاسخ شبهات به این راحتی ها هم نیست و حتی اگر نظام احسنی را فرض کنیم که در آن تمامی شبهات مطرح شده در روزنامه ها توسط ارگان های دولتی و حوزه های علمیه پاسخ داده شوند آیا امکان دارد که بتوان تمام پاسخ ها را به گوش تمام کسانی که در معرض شبهات قرار گرفته اند رساند؟! لذاست که می گوییم روزنامه و رسانه عمومی جای شبهه پراکنی نیست و این امر در هیچ حالتش منطقی و معقول نبوده و به نفع اسلام و نظام نخواهد بود.
۵. سیره ائمه اطهار(ع) و امام راحل(ره) در برخورد با چنین مقولاتی تساهل و تسامح بوده است. ماجرای مباحثات شاگردان ائمه(ع) با کفار و یا برخورد امام(ره) با کتاب شهید جاوید شاهد این مدعاست!
چه مقایسه نابه جایی! کتاب شهید جاوید با مقاله روزنامه بهار به هیچ وجه قابل مقایسه نیست! اشتباه مرحوم صالحی نجف آبادی محدود به مقوله «علم امام» بود و نه اصل امامت! ولی مقاله روزنامه بهار اصل امامت را هدف گرفته است! ضمناً ایشان نظرش را در یک کتاب منتشر نمود و نه یک روزنامه کثیرالانتشار! کسی اگر ادعای چنین رفتاری را از امام راحل دارد باید مصداقی بیابد که ایشان در خصوص ایجاد و انتشار شبهه درباره اصول و یا مقومات دین مبین اسلام تساهل نموده باشند.

و اما در زمینه نحوه برخورد ائمه اطهار با ملحدین و بی دینان! نکته اساسی در این خصوص تفاوت بین بحث علمی و شبهه پراکنی رسانه ای است که کمابیش قبلا نقلش گذشت. چه آنکه بحث علمی در مکان و موقعیت خاصی و با حضور افرادی که به واقع متخصص این امر هستند صورت می گیرد ولی شبهه پراکنی عوام بی اطلاع از موضوعات تخصصی را نشانه گرفته است. این تفاوت بسیار مهم و مبنایی است و به هیچ وجه نمی توان این دو موقعیت را با هم مقایسه نمود. به عنوان مثال می توان به رفتار رسول اکرم(ص) پس از فتح مکه استناد نمود. ایشان پس از فتح مکه به همه اسرا امان دادند -حتی کسانی مثل ابوسفیان - لیکن برخی را دستور دادند یافته و گردن بزنند، حتی اگر به پرده کعبه آویخته باشند. تعداد این افراد به ده نفر هم نمی رسید و از این تعداد که هرکدام به دلایلی مستوجب این حکم شده بودند دو نفر کنیزان آوازه خوان عبدالله بن خطل بودند که به وسیله شعر و آوازه خوانی بر علیه اسلام تبلیغ می کردند. درست همین کاری که در زمانه ما برخی رسانه های معاند اسلام به عهده گرفته اند و بدون اینکه قصد بحث علمی و نظری داشته باشند درست افکار عمومی و اعتقادات عوام را نشانه گرفته و به هر وسیله ای برای ایجاد تزلزل در عقاید مردم متمسک می شوند. مشابه این رفتار را از حضرت امام (ره) در خصوص فتوای ارتداد سلمان رشدی و مهدور الدم بودن وی می توان مشاهده نمود. 
۶. شما می گویید که مقاله دکتر علی‌اصغر غروی، ادامه جریان شبهه افکنی روزنامه های زنجیره ای در دوران اصلاحات است و باید این هزینه پرداخت می شد. من می گویم برای یکی از پایه ای ترین اصول مذهب شیعه، که قرن ها، حوزه های ما روی آن کار کرده اند، نگران شبهه هستیم، ولی شهید دکتر بهشتی برای نهال تازه روییده انقلاب با عمری چند ماهه که هنوز حتی مبانی تئوریک آن هم تبیین نشده بود، با لیدرهای جریان های فکری مخالف که اتفاقاً در جامعه چپ زده آن دوران، پایگاه هم داشتند در صدا و سیما به صورت عمومی مناظره می نمود.
آیا واقعا شبهه افکنی دکتر علی‌اصغر غروی نسبت به اصل ولایت علی (ع) در یک روزنامه با چند صد نسخه تیراژ سنگین تر بود یا اجازه دادن به امثال کیانوری ها برای جولان دادن در صدا و سیما؟ 
نقطه افتراق موضوع اخیر با برنامه های تلویزیونی اوایل انقلاب کاملاً روشن است! در برنامه های تلویزیونی مورد اشاره اگر شبهاتی مطرح می شد در کنارش پاسخ‌ شبهات نیز داده می شد. آن هم توسط مبرز ترین اساتید و دانشمندان حوزه محل بحث! و البته به دلیل فعالیت شدید گروهک های مارکسیستی در اوایل انقلاب طرح این قبیل مباحث و پاسخ دادن به آنها در رسانه ملی و دیگر رسانه های عمومی ضروری نیز بود. ولی مقاله سراسر شبهه ای که روزنامه بهار منتشر نموده اولاً بلا ضرورت بوده و ثانیاً بدون پاسخ های متناظر و مقتضی منتشر شده است. شاید روش بهتر این بود که قبل از توقیف روزنامه بهار مسئولین روزنامه مذکور را مجبود کنند پاسخ های شبهات مطروحه را نیز منتشر نمایند و سپس روزنامه را توقیف می کردند ولی به نظر می رسد وزارت ارشاد بیشتر دغدغه تبری جستن از روزنامه مزبور را داشته تا اصلاح اتفاقی که رخ داده بود. باید توجه داشت چنین اتفاقاتی وقتی در یک رسانه عمومی روی می دهند دیگر یک موضوع صرفاً علمی و یک دعوای نظری نیستند بلکه جنبه های اجتماعی و سیاسی خاصی می یابند که اقتضای چنین وضعیتی بررسی مشکل پیش آمده از دیدگاهی کلان و از منظر حاکمیتی است. لذا یا باید از ابتدا از انتشار چنین شبهاتی در رسانه های عمومی جلوگیری شود -چرا که افرادی که در معرض این شبهات قرار می گیرند حتی قابل احصاء نیستند که قابل رفع شبهه باشند- و یا اگر ضرورتی مانند فضای شبهه زده ابتدای انقلاب ایجاب نمود که این مباحث به طور عمومی طرح شوند به گونه ای مطرح گردند که در کنار طرح شبهه پاسخ های درخور شبهات نیز منتشر شود.
۷. با حکم توقیف روزنامه بهار، مغالطه های آن نادیده گرفته می شود و دست به دست می شود و در فضای مجازی، با شمارگانی به تعداد تمام فارسی زبانان منتشر می شود! آیا این را قبول ندارید که این رفتار، باعث شد که این شبهه، عمومیت پیدا کند بدون اینکه نقدهای به آن خوانده شود؟

اگر تصور می کنید امکان دارد مقولاتی مثل امامت و ولایت و غدیر در یک روزنامه کثیرالانتشار زیر سوال رفته و محدود به همان روزنامه باقی بماند و منتشر نشود سخت در اشتباهید! از کسی که چنین موضوعی را مطرح می نماید باید پرسید: «خود شما کی از ماجرا مطلع شدید؟» وقتی روزنامه بهار توقیف شد یا قبل از آن؟ توقیف روزنامه بهار تاثیر چندانی در انتشار شبهه نداشته است!

حتی اگر هم مفروض بگیریم با توقیف روزنامه بهار شبهاتش انتشار بیشتری یافته ولی باز این اقدام از صدها و ده ها اقدام مشابه دیگر جلوگیری به عمل می آورد. اگر در دوران اصلاحات نیز چنین برخوردهایی در همان ابتدای شبهه پراکنی ها و توهین برخی روزنامه های اصلاحاتچی به مقدسات صورت می گرفت شاید بسیاری اتفاقات ناگوار در کشور رخ نمی داد. هرچند این رفتار دولت اعتدال را نمی توان به عنوان استراتژی اساسی رئیس جمهور در مقابله با اینگونه انحرافات پذیرفت چرا که با بسیاری از اظهار نظرها و تصمیم گیری های وی و دولتش تعارض دارد لیکن در همین حد تاکتیکی نیز قابل تقدیر است، حتی اگر تاکتیکی مقطعی باشد. البته می بایست مشخص شود برخورد صورت گرفته با روزنامه بهار بنا به اختیار وزارت ارشاد بوده و یا دستوری از مراجع بالاتر نظام و جهت در نطفه خفه کردن تحرکات مشابه روزنامه های زنجیره ای؟ والله اعلم ... .

۸. بزرگان دین و حوزه می بایست باب مناظره را باز می کردند و به جای حکم به توقیف، مثلا این روزنامه را وا می داشتند که یک هفته، پاسخ های منتقدان را منتشر کند!
اینکه روزنامه بهار را مجبور به انتشار پاسخ شبهات کنند کار پسندیده ای بود لیکن کافی نبود. اگر بنا به این رویه باشد و بخواهیم به انتشار پاسخ شبهات آن هم مدتها بعد از انتشار خود شبهه بسنده نماییم آنوقت باب ترویج و اشاعه شبهات باز شده و روزنامه های دیگر هم تصور می کنند که به همین روش می توانند هرچه دلشان خواست به خورد عموم مردم جامعه دهند. چرا که بیشترین مجازاتی که ایشان را تهدید می کند انتشار پاسخ شبهات مطرح شده در شماره های بعدی همان نشریات خواهد بود. در چنین شرایطی دو مشکل عمده پیش خواهد آمد: یکی اینکه حجم و گستره شبهات به قدری زیاد خواهد شد که هیچ نهاد نظارتی نخواهد توانست بر فرآیند انتشار پاسخ ها نظارت کند و از صحت عمل روزنامه های شبهه پراکن در پاسخگویی به شباهتی که خود پراکنده اند اطمینان یابد و دیگر اینکه چنانکه قبلاً نیز اشاره شد هیچ معلوم نیست همه کسانی که شبهات را اول بار خوانده اند و تحت تاثیر آنها قرار گرفته اند پاسخ شبهات را نیز ببینند یا اصلا دلشان بخواهد یا قبول کنند که ببینند! باز متذکر می شوم که تذکر و توقیف روزنامه های متخلفی مانند بهار هیچ منافاتی با آزادی بیان در حوزه مباحث علمی ندارد. لیکن اینگونه مباحث نمی بایست برای مردم عامه که تخصصی در این خصوص ندارند مطرح شده و ذهن عموم مردم را مشوش نماید!
۹. در شرایطی که شبهه از در و دیوار می بارد با این یک مقاله چه چیزی عوض میشود؟ 

هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد در چنین شرایطی که از سوی رسانه های بیگانه اعم از رسانه های مجازی، دیداری و شنیداری و حتی کلاس های دانشگاهی خودمان خصوصا در رشته های علوم انسانی اعتقادات دینی جامعه مورد خدشه و هجمه واقع شده، حاکمیت نظام این اجازه را به روزنامه های زنجیره ای بدهد که به این اوضاع دامن بزنند. این حداقل کاری است که در مواجهه و مقابله با هجمه فرهنگی و اعتقادی غرب می توان انجام داد و البته به هیچ وجه کافی نیست. ضمنا حمایت از برخورد سلبی با شبهه افکنان اصلاً و ابداً به معنی عدم ضرورت برنامه ریزی و فعالیت ایجابی نمی باشد. مسلما هرچه بنیه فکری و عقیدتی جامعه بیشتر باشد تاثیر چنین عملیات روانی ضد دینی کمتر خواهد بود.