هرچه دارم ز یمن همت اوست
دل سراپردهٔ محبتِ اوست
دیده آیینهدارِ طلعت اوست
من که سر در نیاورم به دو کُوْن
گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست
مُلکَتِ عاشقیّ و گنجِ طرب
هر چه دارم ز یُمنِ همتِ اوست
از بهترین غزلیات خواجه شیراز*
دل سراپردهٔ محبتِ اوست
دیده آیینهدارِ طلعت اوست
من که سر در نیاورم به دو کُوْن
گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست
مُلکَتِ عاشقیّ و گنجِ طرب
هر چه دارم ز یُمنِ همتِ اوست
از بهترین غزلیات خواجه شیراز*
فرمود: لاَ تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ اَلرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْءٌ اِعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اِسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ.*
به طول رکوع و سجود مرد، نگاه نکنید زیرا بدان عادت کرده و اگر آن را وانهد بهراسد ولى نگاه کنید به راستگوئى و امانت پردازى او...
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست**
امام صادق علیه السلام*
سعدی**
محبت اهل عرفان کرد ما را
بنازم عشق انسان کرد ما را
میان حق و باطل مانده بودیم
حسین آمد مسلمان کرد ما را*
فرمود: وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَة وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَهِ**
ولی الله کلامی زنجانی*
زیارت اربعین**
آقاجان... همین که سیدرضا گفته... همین.
هرکس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
بیا بیا که تو از نادرات ایامی
برادری پدری مادری دلارامی
تو فضل و رحمت حقی که هر که در تو گریخت
قبول می کنیش با کژی و با خامی
*مولوی
نفحات وصلک اوقدت، جمرات شوقک فیالحشا
زغمت به سینه کم آتشی که نزد زبانه کماتشا
دلمـن بـهعشق تـو مینهد، قـدم وفا بـره طلـب
فلئن سعی فبه سعی، و لئن مشی فبه مشی
*جامی
پیدایی حق ننگ دلایل نپسندد
خورشید نه جنسی است که جویی به چراغش
*بیدل دهلوی
خسته ام از دست این و آن ولیکن باز هم
در میان این شلوغی ها تو را دارم حسین(ع)
* تک بیت های این بنده
عِبارَاتُنا شَتَّی وَحُسْنُکَ واحِدٌ
وَکُلّ إِلَی ذاکَ الجَمالِ یشِیْرٌ
ای از جمال حسن تو عالم نشانه ای
مقصود، حسن توست و دگرها بهانه ای
* قایل بیت اول معلوم نیست ولی در محاورات اهل فلسفه و عرفان زیاد استفاده می شود.
بیت دوم از مولوی است.